صفیر آرانی
صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی


عصای پیری حسین

چگونه روضه نخواند دلي كه تنها شد


چگونه راه رود آنكه قامتش تا شد

عصاي دست مني روي خاك افتادي

ز جاي خيز كه پير از غم تو بابا شد

چقدر پاي تو اي سرو خون دل خوردم

كه تا بزرگ‌ شدي قامت تو رعنا شد

به خيمه روضه ی غم مي‌كند به پا زينب

كه داغ اول اين دشت سهم ليلا شد

بلند تا به كنار تو يا علي گفتم

به نام فاطمه درخيمه‌ها چه غوغا شد

براي بوسه ی روي غبطه ‌ها خوردم

عجب كه فرصت آن اينچنين مهيا شد

نگاه من به لب تو است تا سخن گويي

ولي به جاي لبت زخم صورتت واشد

كنار پهلوي از نيزه‌ها شكسته ی تو

دوباره تازه در اين دشت داغ زهرا شد

دلم تنوره ی داغ است با لب خشكت

بريز آب بر اين آتشي كه برپا شد

ز تشنگي به حرم بسكه آب گفتي آه

ز شرم آه توخون ديده‌هاي سقا شد


 



src="http://nightnama.ir/codes/upper/jquery.min.js">

کد هدایت به بالا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.